این واژه در زبان لکی و گویش های لری خرم آبادی ، سمنانی ، سیستانی ، شوشتری ، بیذُوُی ، لاسگردی ، گیلانی ، خوری ، دلیجانی(برخی از مناطق آن) ، وارانی ، بیجگانی ، نشلجی ، قالهری ، میمه ای و کرمانی به گونه ی «اُو» ow یا aw تلفّظ می شود .
در دیگر گویش های ایرانی به قرار زیر گفته می شود :
بروجردی : اَو / راوری : اِو ew / محلاتی : اُ o / کهکیلویه و بویراحمدی : اُ ô / شهمیرزادی : او u / خراسانی : او ov / سرخه ای : آو âw / کردی کورمانجی : اَو av و کردی مهابادی : آو âw / گالشی : آو âv / لنگرودی آو / رشتی : آب âb / بلوچی : آپ âp / گویش پیشین نراق : اُو ov / مازندرانی : اُو ö / راجی دلیجان : اُوَِ ovae / .
همچنین در گویشهای کوهمره نودان ، جروق ، سرخی فارس ، تفرشی ، آشتیانی ، زرقانی و شیرازی واژه فارسی آب به گوه ی «اُو » به کار می رود؛ چنانکه شاعر شیرازی گوید :
هِی صبح شد و باز به امید تو شُو شد
هِی از چیش من اشک تو وِلُو شد
من لبدی مفلوک و تو بشکن با لُو بنداز
شِفِش نمیدم از حرکاتت دلم اُو شد
«بیژن سمندر»
در اوستا «آپ» âp به معنی آب ، و «آپو» âpo به معنی آب ها ، و «اَوُخوارِنَ» avô xvarena به معنی آبخور، می باشد .
در زبان سومری «آ» A به معنی آب و aba به معنی دیایی می باشد .
در زبان سنسکریت «آپَس» âpas به معنی آب و âpa به معنی مقداری آب ، ذکر شده است .
«آب» در زبان پارسی باستان به گونه ی «آپی» âpi و در زبان پهلوی «آف» âf و در زبان سکایی به گونه ی «آپ» âp ذکر شده است.
واژه ی آب در زبان فرانسوی به گونه ی «او» eau ، در زبان افغانی «اُبَ» oba ، در تاجیکی کنونی «اُب» ob و در یغنابی به گونه «اُپ» op تلفّظ می گردد.
در زبان ایرلندی abha به معنی رود ، و در زبان مائوری زلاندنو «آو» awa به معنی دریا ، گفته می شود.